سلام اشعاری دارم در زمینه زندگی خوشحال میشم در وب شما ارسال کنم
خانهعناوین مطالبتماس با من انرژی مثبتسلام به دوستان گلم و دوست جونی هام
جدیدترین یادداشتهاآمار : 1300 بازدیدPowered by Blogsky
گز لریگز لری گز لری
سیزین ماملری سینکو
یاخچید سردارم
الله نگهدارت
این متن از ظهر میخواستم بنویسم نشده
برای دل خودم نوشتم
بدون مخاطب خاص
یک انسانسهشنبه 9 اردیبهشت 1399 ساعت 16:56
اینجا کسی منتظرت نیست اگر میخواهی بیا اگرم نه نیاهواست هست؟
هواست هست به من؟
سراغت را از باران گرفتم
و آن قسم قسم که هیچ وقت برای او نباریده ام
و هیچ وقت باران بر سرت نباریده
دلم شور میزند
نکند آفتاب تورا از من دزدیده
نکند آنقدر به تو گرما داده تا گرمای تن من را فراموش کرده ای
نکند رعد برق جلوی راهت را گرفته
همیشه بدترین کار دنیا انتظار بوده است
انتظار
هر چی سر وقت خودش اتفاق میفتد
و انتظار بیهوده ترین کار است
فقط
فقط باید دعا کرد تا هرچی که ما در این دنیا دوست داریم زود تر اتفاق بیفتد
میدانی
میدانی آمدنت مستقیم وابسته به خداست
اگر اون بخواهد تو می آیی
و اگر نخواهد حتی اگر باد بارون آفتاب رعد برق جلو راهت را نگیرن باز نمیایی
نکند با خودت دعوا می اوری
با خودت ناراحتی می آوری
من از خدا خواستم یا نیای
یا با آرامش با دلی خوش
با لب دهن خندان برای من
بیا ای
یک انسانپنجشنبه 4 اردیبهشت 1399 ساعت 17:29
هیچدنیا همه هیچ و
اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ
بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر
چه ماند باقی
مهر است و محبت است و
باقی همه هیچ
یک انسانیکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 19:10
اگر در بند در مانندبیا بنشین در کنارم
بنشین بشنو کلامم
در این دنیای وانفسا
کسی نیست غیر تو برای خودت مداوا
بشنو بشنو تو این حرفم
اگر خواهی زنی بعد از این کلامم
زن همسر زندگی
به پول و ثروت قدرتی
تمام اینها فرصت است
برای به خدا رسیدن همت است
نماز وضو روزه افطار
همه نیت نیت پروردگار
در این زندگی اول خدا راببین
اگر میخواهی بشوی بندگی به ز این
در این دنیا خیلی چیزها حلالست
این را بدان که از پشت گوشی حرف زدن مجاز است
اگر در بند در مانند در مانند
یک انسانیکشنبه 31 فروردین 1399 ساعت 18:52
زوزه ی گرگگرگان زوزه کشان به دنبال چه هستند
حاکمان در پی تاب قفل دکان که هستند
شبنم غرق به خون در دل دیوار بلند
باد هوهو کشان بشکند آن سرو کمند
منتظر دستش به یک قلم نوک چسبیده
وای منتظران این باشد وعده ننگ را دیده
دیده بگشا ای سلحشورتر از ام موسی
بشنو بشنو این غم تجری من تحت الانهار را
تا نتوانی بکوشی در آرامش دلهای پاک
حق اظهار نظر نداری در مشکل آدمهای خاک
خاک شو قبل از اینکه تورا خاک کنند
ذره شو بتاب بشکن فریادت را تا که اوارت کنند
در محفل انس تجلی بفکر این انی دم مزن
زیرا که از پس نفست میدمت ااااان باز و دم
بیا محض رضای خدا حدیث مرا گوش کن
تا کی به خیال پردازی نشستی جان من دمی گوش کن
گر صاحب قدرت رحمتی برای بشر داشت که قدرتش نبود
گر پیر میکده رقاص عربده کش نبود می نبود
صاحبان دولت تخت منم منم در همه عصرها
میکردند مردمان را دسته دسته در زنجیرها
کسی سودی برای هیچکسی نداشت
زیرا که قدرت تدوین کند بساط این قمارها
گر اگر مرد همتی بشنو تو این پند
که نگزار کسی برای تو صحبت اضافه کند بلند
دستت را به زانوان خود بگیر بر خیز
که هیچکسی در این دیر به فکر تو نیس
هر کسی بر سر رتبه ای جایگاهی پله پولی آمده
فکر بیخود نکن که از پس عشقی به تو آمده
در همینجا همین ساعت همین مکان
میکنند گرگان به دور تا دور تو قیام
زوزه ی گرگ از تقوای زهده الی الله مستانه ی او نیست
زوزه گرگ نشانه ای از خنده مستانه به ریش من توست