ادبیات

غزل ها و تک بیت های ناب کهن و معاصر

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ ادبیات» ثبت شده است

از صلح می گویند یا از جنگ می خوانند(فاضل نظری)

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!
دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ می‌خوانند
کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان
چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند
سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی
نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند

ادامه مطلب...
۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

اگر هر آینه با خویش در سخن هستیم(علیرضا بدیع)

اگر هر آینه با خویش در سخن هستیم
عجیب نیست.. که یک روح در دو تن هستیم 
به روی شانه ی هم گریه می کنیم که ما
دو ابر سر به هوا در دو پیرهن هستیم 
دو عاشقیم ولی در دو سرزمین جدا
دو پادشاه که در فکر یک وطن هستیم
دو جنگجو که نجنگیده نیز معلوم است
که هر دو فاتح این جنگ تن به تن هستیم 
مخوان به گوش من افسانه ی خزان! که هنوز
چنان دو غنچه ی در حال وا شدن هستیم
*** 
خوش این زمان.. که در آغوش گر گرفته ی هم
به امر عشق شهیدان بی کفن هستیم...

ادامه مطلب...
۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

تشنه ام تشنه ندارم انتخاب دیگری(میثم داوودی)

تشنه ام تشنه ، ندارم انتخاب دیگری
از سرابی می دوم سوی سراب دیگری
در پی رویای چشمان سیاهت ، سالهاست 
می پرم هرلحظه از خوابی به خواب دیگری
چشم بستی وگذشتی ، گرچه من با سادگی
باز کردم روی لبخندت حساب دیگری
کاش جای نه ، در آن تاریکی بی انتها
برق می زد روی لب هایت جواب دیگری
در سرم پیچید فکر حلقه آغوش تو
در نیاوردم اگر سر از طناب دیگری
اشک یا لبخند ، بعد از تو چه فرقی می کند؟
می گذارم هی نقابی بر نقاب دیگری
تشنه ام امشب،بیا با ناگهان بوسه ات
لب به لب کن استکان را از شراب دیگری

ادامه مطلب...
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

که سربازی چه خواهد کرد با انبوه جنگاور(علیرضا بدیع)

ازین سوی خراسان بلکه تا آن سوی کنگاور
چه طرفی بسته ام ای دوست از این نام ننگ آور؟
اگر سنجاق مویت وا شود از دست خواهم رفت
که سربازی چه خواهد کرد با انبوه جنگاور؟
دلم را پیشتر از این به کف آورده ای؛ حالا
زلیخایی کن و پیراهنم را هم به چنگ آور
به دست آور دل آن شاه ترسو را به ترفندی
به لبخندی سر این شیخ ترسا را به سنگ آور
به استقبال شعر تازه ام بند قبا بگشا
مرا از این جهان بی سر و سامان به تنگ آور
فراموشی در این شیشه ست، خاموشی در آن شیشه
شرابت هوشیارم می کند قدری شرنگ آور

ادامه مطلب...
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

اشک باید در آغوش یاری بریزد(مژگان عباسلو)

اشک باید در آغوش یاری بریزد
زلف بر شانه‌هایش نگاری بریزد
من سرم روی دوش تو باشد قشنگ است،
صخره وقتی از آن آبشاری بریزد
چای خوب است اما از آن بهتر این‌ست:
چای را آنکه تو دوست داری بریزد
خواست قلب مرا پر کند از تو این عشق
خواست دریا که در جویباری بریزد!
عمر ما آن شکوفه‌ست بر شاخه، افسوس
می‌رود با نسیمی بهاری بریزد
چهره‌ام مثل آئینه از غم کدر شد
کاش دست تو از من غباری بریزد

ادامه مطلب...
۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

تو را به خاطر این چیزها نمی خواهم(مهدی فرجی)

خدا تو را به همان صورتی که می خواهم
قلم به دست گرفت و کشید همراهم
کسی به نام من از ساعت جهان گم شد
همان دقیقه که پیدا شدی سر راهم
قبول دارم، تقصیر سر به زیری توست
اگر رسید به آن سیب، دست کوتاهم
پر از ظرافت و زیبایی زنی، اما
تو را به خاطر این چیزها نمی خواهم
به کاسه ی کلمات زمین نمی گنجی
برای درک تو درمانده است الفبا هم
تو دوست داری شهر مرا و عادت کرد
به کفش های تو پس کوچه های این جا هم

ادامه مطلب...
۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

من چهره ای در آینه ها دیدم از خودم(حمیدرضا شکارسری)

من چهره ای در آینه ها دیدم از خودم
آن قدر هولناک که ترسیدم از خودم
آن مرد ترسناک در آیینه ها تویی؟
این را هزار مرتبه پرسیدم از خودم
اما از آسمان به زمین می توان رسید
در پرتگاه آینه فهمیدم از خودم
ای مرد ناشناس! تو در من چه می کنی؟
-گفتم به آن غریبه و پرسیدم از خودم-
ناگاه خشمناک از آن من که من نبود
آیینه را شکستم و روییدم از خودم

ادامه مطلب...
۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

گر عقل پشت حرف دل اما نمیگذاشت(فاضل نظری)

گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت

از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت

اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت

دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت

گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت

ادامه مطلب...
۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۷ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

تا سیب گونه ات بنوازد نگاه را (حسین زحمتکش)

تا سیب گونه ات بنوازد نگاه را
آدم چگونه سر نسپارد گناه را؟ 

حالم شبیه شانۀ بیچاره ایست که
در لابلای موی تو گم کرده راه را

هر چند گفته اند که بوسیدنت خطاست
توجیه می کند لب تو اشتباه را 

چشم تو بس که جاذبه دارد٬ عجیب نیست
عمری خدا به دور تو گردانده ماه را

حالم بد است٬ مثل گدایی که سالهاست
چشمش گرفته دختر یک پادشاه را

من در نماز غرق که باشم به غیر تو؟!
اسمت می آید "اشهد ان لا اله" را

ادامه مطلب...
۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

در دست این دیوانه از تو مدرک افتاده است(محمد رفیعی)

حس کرده بودم اتفاقی کوچک افتاده ست
بر روی دیواری خراشی اندک افتاده ست

حالا خودم را سخت در بند تو می بینم
دیواری از سنگم که رویش پیچک افتاده ست

آیا به جز تسلیم راه دیگری دارد؟
سرباز بی شاهی که در میدان تک افتاده ست

غیر از تو تصویری نه می خواهم نه می بینم
از چشم من دنیای بی تو بی شک افتاده ست

در نامه ای اقرار کردی عاشقی، حالا
در دست این دیوانه از تو مدرک افتاده ست

ادامه مطلب...
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور