ادبیات

غزل ها و تک بیت های ناب کهن و معاصر

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر معاصر» ثبت شده است

تشنه ام تشنه ندارم انتخاب دیگری(میثم داوودی)

تشنه ام تشنه ، ندارم انتخاب دیگری
از سرابی می دوم سوی سراب دیگری
در پی رویای چشمان سیاهت ، سالهاست 
می پرم هرلحظه از خوابی به خواب دیگری
چشم بستی وگذشتی ، گرچه من با سادگی
باز کردم روی لبخندت حساب دیگری
کاش جای نه ، در آن تاریکی بی انتها
برق می زد روی لب هایت جواب دیگری
در سرم پیچید فکر حلقه آغوش تو
در نیاوردم اگر سر از طناب دیگری
اشک یا لبخند ، بعد از تو چه فرقی می کند؟
می گذارم هی نقابی بر نقاب دیگری
تشنه ام امشب،بیا با ناگهان بوسه ات
لب به لب کن استکان را از شراب دیگری

ادامه مطلب...
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

که سربازی چه خواهد کرد با انبوه جنگاور(علیرضا بدیع)

ازین سوی خراسان بلکه تا آن سوی کنگاور
چه طرفی بسته ام ای دوست از این نام ننگ آور؟
اگر سنجاق مویت وا شود از دست خواهم رفت
که سربازی چه خواهد کرد با انبوه جنگاور؟
دلم را پیشتر از این به کف آورده ای؛ حالا
زلیخایی کن و پیراهنم را هم به چنگ آور
به دست آور دل آن شاه ترسو را به ترفندی
به لبخندی سر این شیخ ترسا را به سنگ آور
به استقبال شعر تازه ام بند قبا بگشا
مرا از این جهان بی سر و سامان به تنگ آور
فراموشی در این شیشه ست، خاموشی در آن شیشه
شرابت هوشیارم می کند قدری شرنگ آور

ادامه مطلب...
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

در دست این دیوانه از تو مدرک افتاده است(محمد رفیعی)

حس کرده بودم اتفاقی کوچک افتاده ست
بر روی دیواری خراشی اندک افتاده ست

حالا خودم را سخت در بند تو می بینم
دیواری از سنگم که رویش پیچک افتاده ست

آیا به جز تسلیم راه دیگری دارد؟
سرباز بی شاهی که در میدان تک افتاده ست

غیر از تو تصویری نه می خواهم نه می بینم
از چشم من دنیای بی تو بی شک افتاده ست

در نامه ای اقرار کردی عاشقی، حالا
در دست این دیوانه از تو مدرک افتاده ست

ادامه مطلب...
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

و اسماعیل می دانست آن چاقو نمی برد (مهدی جهاندار)

و اسماعیل می دانست آن چاقــو نمی برد
که صیادی که من دیدم دل از آهو نمی برد

کدامین بارگاه است این کدامین خانقاه است این
که در اینجـــا نفس از گفتن یــــا هــــو  نمی برد

دلا دیوانگی کم نیست، شاید عشق کم باشد

اگر زنجیـــــرها را زور این بازو نمــی برد

چـــرا ناراحتی ای دوست از دست رفیقـــانت
که خنجرعادتش این است رو در رو نمی برد

زلیخـــــا را بگو نارنــــج هایش را نگه دارد
که دیگر نوبت عشق است و تیغ او نمی برد

ادامه مطلب...
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور
چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۷ ق.ظ امیرحسین کیانپور
عقل بیهوده سر طرح معما دارد(فاضل نظری)

عقل بیهوده سر طرح معما دارد(فاضل نظری)


عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شایدو اما دارد

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد 

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد 

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد 

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

ادامه مطلب...
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۱۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور

دردیم و شهره ایم به درمان نداشتن(سیده تکتم حسینی)


تقدیر ما شده است بهاران نداشتن
یک تکه ابر.. رحمت باران نداشتن
از لطف روزگار فراوان به ما رسید
در بخت ما پر است فراوان نداشتن
بی چشمداشت سفره ی دل باز کرده ایم
گیرم در آن نبود به جز نان نداشتن
پایین نرفت حق کسی از گلویمان
پس متهم شدیم به دندان نداشتن
هنگام عشق چنته ی ناچیز ما چه بود؟
جانی درست قابل جانان نداشتن

ادامه مطلب...
۰۱ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیرحسین کیانپور